کد مطلب:275528 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:294

متمهدیان عاملی دیگر در انحراف مستشرقان




راه همواریست زیرش دام ها

قحط معنی در میان نام ها [1] .



مدتی معكوس باشد كارها

دزد دارد شحنه را بردارها! [2] .



با یك نگاه به سیر گذشته كه به نقد منكران - اعم از مستشرقان و دیگر ناباوران - گذشت به این نتیجه می رسیم كه: یكی از علل مهم انكار منكران، وجود عینی مهدی نماهائی است كه در گوشه و كنار ظاهر شده، علم مهدویت را برافراشته با توجه شرایط زمانی و مكانی، گروهی را فریفته، خود را مهدی نامیده و با توجه به تاثیری كه در مریدان خویش داشته اند، به فساد برخاسته اند. فراگرد وجود چنین مهدی نماهائی كه اكثرا فریبكارانی فرصتجو



[ صفحه 69]



و دغل كار و حیله گر بوده اند و در پی بدست آوردن موقعیت و مقام برای خویش یا اربابان خویش یا هر دو بر آمده بودند باید كه انكار منكران را نیز داشته باشیم. زیرا كه تاثیرات وجودی اینان كه عبارت از وارد شدن ضربه های هولناك و شكننده شكست و تفرقه در میان جامعه است، ایشان را بر آن می دارد كه اصل قضیه را منكر شوند و در كل، مهدویت را عالم فساد و اختلاف بحساب آورند. بخصوص كه این عامل متهمدیان، با عامل دیگری كه عدم تحقیق در متون اسلامی و جهل نسبی یا تجاهل بوده دست بدست هم می داده و اشكال تراشی های ذكر شده را سبب می شده است. بعضی از منكران، رفتار مهدی نماها را به بررسی كشیده، نقطه ضعیف ها، فسادها و فریبكاری های ایشان را بدست آورده و سرانجام نتیجه می گرفته اند كه اگر مهدویت این است، ما با آن مخالف بوده و آن را انكار می كنیم. ابن خلدون به بحثی طولانی درباره مهدی فاطمی پرداخته با رد او خواسته در كل مهدویت خدشه وارد كند، احمد امین و سعد محمد حسن نیز با همین بحث و تعمیم آن به یكی دو یا چند مهدی نمای دیگر همچون مهدی سودانی، قادیانی، باب و بهاء، اشكال تراشی های خویش را در اصل مهدویت شروع كرده اند. دار - مستتر با توجه به زندگانی متمهدی سودانی و احمد امین و سعد محمد حسن با توجه به او و یكی دو نمونه مهدی نمای دیگر و اثرات شوم ظهور آنها پشت پا به اصل مهدویت زده اند. غافل از آن كه، فریبكاری متمهدیان و فساد انگیزی ایشان در زمین، و گرد آوردن مریدانی چند و سواری گرفتن از ایشان، خود



[ صفحه 70]



دلیل آنست كه اصلی در اسلام وجود داشته كه این اصل نماها عرصه اظهار وجود پیدا كرده اند و با فریب مردم خود را بجای آن اصل جا می زنند، نفی مهدی نماها، هرگز نفی مهدی نیست، برای وجود چند جنس تقلبی هرگز وجود همه اجناس از آن نوع را نفی نمی كنند. پس باید كوشش بر این باشد كه چهره واقعی مهدویت را آن گونه كه اسلام معرفی می كند شناساند و در این میان آگاه و هوشیار بود و دست فریبكاران مهدی نما را رو كرده و در پاسداری از اعتقاد آگاه و بیدار، راهنمای امت بود. دشمن به خوبی می داند كه بهترین راه خراب كردن یك عقیده پر تحرك و پر جوشش، مصنوعی كردن و ترسیم غلط و انحرافی از آن عقیده می تواند باشد. ملتی كه با اعتقاد به مهدی و ظهور پیروزمند او در مقابله با تمامی ستم ها و ظلم ها، هرگز راه نفوذی برای دشمن باقی نمی گذارد و آرزوی هر گونه سوء استفاده ای را در قلب دشمن خفه می كند، چگونه می تواند نفوذ پذیر باشد؟ آیا با از بین بردن صریح این اعتقاد در دل او، می توان در او نفوذ كرد؟ و یا اینكه كاریكاتوری بی اثر و كاملا انحرافی از عقیده او ترسیم نمود و چنین چیزی را بجای موعود او، باو معرفی كرد؟ مسلما راه دوم خیلی زودتر او را به نتیجه می رساند، عمال خویش را در این لباس به مردم معرفی می كند و با رنگ و روغن های خویش چهره ای فریبكارانه و شبیه به مهدی برای او ساخته منافعش را به این ترتیب از طریق این عمال بدست می آورد. و



[ صفحه 71]



این كار نهایت به بی اعتبار كردن این اعتقاد می انجامد. ما برای آن كه این عامل مهم یعنی مهدی نماها را روشنتر تحلیل كنیم ناچاریم از روی ضرورت، زندگی یكی دو نمونه آنها را كه بیشتر مورد تاكید منكران و عامل بد گوئی آنها شده به بررسی كشیم به این خاطر تنها دو نمونه از متمهدیان یعنی قادیانیه و بهائیه را به نقد می نشینیم.


[1] مولانا جلال الدين رومي، دفتر اول مثنوي. شماره بيت 1061.

[2] همان كتاب ش 2630.